۳۴۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۰۱

مثل حسنت بجهان نور ندیده است کسی
همچه عشقت غم پر زور ندیده است کسی

پرتوت تافته بر عالم و نورت پنهان
شاهد ظاهر و مستور ندیده است کسی

دو جهان شیفته دارد رخ ننمودهٔ تو
حسن در پرده و مشهور ندیده است کسی

سخت دوریم ز تو با همه نزدیکی‌ها
بار نزدیک چنین دور ندیده است کسی

دو جهان مست و خرابست ز یک جام الست
این چنین بادهٔ پر زور ندیده است کسی

جز دل اهل خرابات که جولانگه تواست
در جهان خانهٔ معمور ندیده است کسی

نصرت و یاریت آنست که بردار کشی
همچه منصور تو منصور ندیده است کسی

میخورم زهر غمت را بحلاوت دلشاد
ماتمی را که بود سود ندیده است کسی

هر کجا مرده دلی زنده جاوید شود
چون صدای سخنت صور ندیده است کسی

چون غزلهای دل افروز و جهانسوز تو فیض
سخنیرا که دهد نور ندیده است کسی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.