۳۴۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۰۰

پیدای توام ز من چه پرسی
شیدای توام ز من چه پرسی

در دل پیوسته جای داری
مأوای توام ز من چه پرسی

از سر تا پای صنعت تو است
انشای توام ز من چه پرسی

سر همه مو بموی دانی
رسوای توام ز من چه پرسی

گفتی که چه گفتی و چه کردی
مثوای توام ز من چه پرسی

گفتی که بدی تو یا نکوئی
کالای توام ز من چه پرسی

آنرا شنوی که خود دمیدی
من نای توام ز من چه پرسی

جانم صدف و تو گوهر آن
دریای توام ز من چه پرسی

بر تو پنهانم آشکار است
صحرای توام ز من چه پرسی

فردا چه دهم حساب امروز
فردای توام ز من چه پرسی

از من ناید جز آنچه خواهی
بر رای توام ز من چه پرسی

اوصاف تو راست فیض مظهر
سیمای توام ز من چه پرسی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.