۳۴۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۸۴

در سینه‌ای عشق پنهان چه کردی
با دل چه کردی با جان چه کردی

آنرا شکستی این را بخستی
با این چه کردی با آن چه کردی

با ظاهر من با باطن من
پیدا چه کردی پنهان چه کردی

تقوا و توبه بر باد دادی
با عقل و دین و ایمان چه کردی

من بسته بودم با توبه عهدی
آن عهد من کو پیمان چه کردی

سامان و سر را در هم شکستی
بگداختی تن با جان چه کردی

در هستی من آتش فکندی
در نه کجا شد هان هان چه کردی

گر نوح دیدی دریای اشگم
از بهر قومش طوفان چه کردی

گر ذرهٔ از سوز درونم
مالک بدیدی نیران چه کردی

سر دادمی گر در محشر آئی
سوزیدی اعمال میزان چه کردی

درمان طلبرا دردی نباشد
گر درد بودی درمان چه کردی

از دوست زاهد گر بوی بردی
حوران چه کردی غلمان چه کردی

با آتش عشق در جنت فیض
گر راه دادی رضوان چه کردی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.