۳۳۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۶۵

در عشق دوست ای دل شیدا چگونه‌ای
ای قطره کشاکش دریا چگونه‌ای

یادآور ای عدم ز نهانخانه‌ای قدم
پنهان چگونه بودی و پیدا چگونه‌ای

در بحر بی کنار کنارم کشید و گفت
بی ما چگونه بودی و با ما چگونه‌ای

من جلوه نا نموده تواز خویش میشدی
امروز غرق بحر تجلا چگونه‌ای

جمعی بساحل از کشش ما در اضطراب
ای غرق بحر عاطفت ما چگونه‌ای

بازم ز خویش‌ راند و بکنج غمم نشاند
گفت ای نشانه تیر بلا را چگونه‌ای

در چاه بابلم موی خود ببست
گفت ای اسیر زلف چلیپا چگونه‌ای

ای خانه زاد عشرت و پرورده‌ای طرب
در لجه محیط غم ما چگونه‌ای

ای فیض خویش را بغم عشق ما سپار
و آنگه ببین که در کنف ما چگونه‌ای
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۶۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.