۳۲۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۲۱

ای که دردت با دوا آمیخته
در غمت بس خرمی انگیخته

با تو تا پیوند محکم کرده‌ام
رشتهٔ جان از جهان بگسیخته

مهر تو بگرفته سر تا پای من
عشق تو با جان و دل آمیخته

بر درخت عشق در باغ دلم
میوه‌های گونه گون آویخته

دیدهٔ گریانم از دریای عشق
در کنار درّ و گوهر ریخته

کهنه غربال فلک بر سر مرا
نو بنو غم بر سر غم ریخته

هم ز دردت کن دوا این درد فیض
ای ز دردت صد دوا انگیخته
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.