۷۱۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۸۳

بنشین سرو روانم بنشین
بنشین راحت جانم بنشین

بنشین مونس دیرینه من
بنشین تازه جوانم بنشین

بنشین مایهٔ آشفتگیم
بنشین امن و امانم بنشین

بنشین کفر من و ایمانم
بنشین نار و جنانم بنشین

بنشین مکسب و سودا گریم
بنشین سود و زیانم بنشین

بنشین حاصل و محصول دلم
بنشین جان و جهانم بنشین

دل ز من بردی و جان میخواهی
ای بقربان تو جانم بنشین

ای تو در جان و دلم جا کرده
وی تو عمر گذرانم بنشین

بنشین تا بخود آید دل فیض
تا که جان بر تو فشانم بنشین
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۸۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.