۳۴۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۱۸۷

دَرین سَرما سَر ما داری امروز
دلِ عیش و تماشا داری امروز

مَیَفْکَن نوبَتِ عِشرت به فردا
چو آسایشْ مُهَیّا داری امروز

بِگُستَر بر سَرِ ما سایه خود
که خورشیدانه سیما داری امروز

دَرین خُمخانه ما را میهمان کُن
بِدان همسایه کان جا داری امروز

نِقاب از رویِ سُرخِ او فروکَش
که در پَرده حُمَیْرا داری امروز

دَراشْکَن کَشتیِ اندیشه‌ها را
که کَفّی هَمچو دریا داری امروز

سَری از عین و شین و قاف بَرزَن
که صد اسم و مُسَمّا داری امروز

خَمُش باش و مَدَم در نایِ مَنْطِق
که مصر و نیشِکَرها داری امروز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۸۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.