۳۴۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۳۴

غمش غمی نه که از دل بدر توان کردن
دلش دلی نه که در وی اثر توان کردن

نه آن حبیب که او را بدل بود رحمی
نه آن رقیب که از وی حذر توان کردن

نه قامتش بصنوبر نشان توان دادن
نه نسبت رخ او با قمر توان کردن

نه زان دهان و میان نکتهٔ توان گفتن
نه دست با قد او در کمر توان کردن

نه تاب روی چو خورشید او توان آورد
نه بیفروغ رخش شب بسر توان کردن

مگر ز پادشه لطف او رسد مددی
ز سینه لشگر غم را بدر توان کردن

چو فیض در قدمش گر سری توان افکند
به پیش تیر غمش حان سپر توان کردن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.