۳۶۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۲۹

ای ز الطاف تو شیرین کامم
تهی از باده مگردان جامم

چون در خانه برویم بستی
ماه رویت بنما از بامم

ای که نامت بودم ورد زبان
چه شود گر تو بپرسی نامم

من که پیوسته ثناگوی توام
سزد ارگاه دهی دشنامم

دلبرا چارهٔ آموز مرا
تا بکی زهر غمت آشامم

مردم از غصه و کارم نگشود
سوختم ز آتش عشق و خامم

کام فیض از لب خود شیرین کن
ای ز الطاف تو شیرین کامم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۲۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.