۳۶۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۲۴

از معانی مغز بیرون میکشم
معنوی داند که من چون میکشم

بسته دارم تا نظر در صورتی
معنی هر لحظه بیرون میکشم

لیلیی دارم که نتوان دیدنش
در غمش صد بار بیرون میکشم

کاسهای زهر هجر دوست را
عشق میداند که من چون میکشم

موسیم من عقل هرون من است
منت نصرت ز هرون میکشم

یکسر مو سر نه می‌پیچم ز عقل
این ریاضتها بقانون میکشم

از پی تحصیل زاد آخرت
جورها از دنیی دون میکشم

دم بدم زان غمزه تیری میرسد
خامهٔ پرهیز در خون میکشم

بهر بی‌اندازه عیشی در درون
محنت ز اندازه بیرون میکشم

دل ز دنیا کنده و در ارض تن
رنج خسف جسم قارون میکشم

رنجها باشد کلید گنجها
رنجها از طاقت افزون میکشم

تا رسم از رنج در گنجی چو فیض
جورها از چرخ گردون میکشم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.