۳۱۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۷۹

بغم خوردن بنه دل شاد میباش
خدا را بندهٔ آزاد میباش

هوا را پشت پا زن خاک ره شو
تهی دست از جهان چون باد میباش

بر افکندگان افکندگی کن
بر سنگین دلان فولاد میباش

خلیل حق چه بینی شو ذبیحش
بنمرودی رسی شداد میباش

چو بینی موسی میباش هرون
و گر فرعون ذوالاوتاد میباش

بعاد ار بگذری میباش صرصر
چو برخوردی بهودی هاد میباش

بیا شاگردی آل نبی کن
جهانرا سربسر استاد میباش

از ایشان گیر تعلیم قواعد
پس آنگه صاحب ارشاد میباش

خدا را بندگی کن در همه حال
چو فیض ازهر دو کون آزاد میباش

اگر خواهی رهی سوی حقایق
رسوم شرع را منقاد می‌باش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۷۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.