۳۱۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۱۵۶

مُطربِ عاشقان بِجْنبانْ تار
بِزَن آتشْ به مُومن و کُفّار

مَصْلَحَت نیست عشق را خَمُشی
پَرده از روی مَصْلَحَت بَردار

تا بِنَگْریست طِفْلِ گَهْواره
کِی دَهَد شیر مادرِ غَم خوار؟

هر چه غیرِ خیالِ معشوق است
خارِ عشق است اگر بُوَد گُلْزار

مُطربا چون رَسی به شَرحِ دِلَم
پایْ در خونْ نَهاده‌یی هُش دار

پایْ آهسته نِهْ که تا نَجَهَد
چِکْره خونِ دلْ به هر دیوار

مُطربا زَخْم‌‌های دل می‌بین
تا نَدانَند خویشتَن خوش دار

مُطربا نامْ بَر زِ معشوقی
کَزْ دلِ ما بِبُرد صَبر و قَرار

من چه گفتم کجا بِمانْد دلی؟
گَر دِلَم کوه بود رفت از کار

نامِ او گوی و نامِ منْ کَم کُن
تا لَقَب گویَمَت نِکوگُفتار

چون زِ رَفتارِ او سُخَن گویم
دلْ کجا می‌رَوَد زِهی رَفتار

شَمسِ تبریز عیسیِ عَهْدی
هست در عَهْدِ تو چُنین بیمار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.