۳۳۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۲۹

خویش را اول سزاوارش کنید
آنگهی جان در سر کارش کنید

غمزهٔ از چشم شوخش وا کشید
فتنه در خوابست بیدارش کنید

گر ندارد از غم عاشق خبر
ساغری از عشق در کارش کنید

پیش روی او نهید آئینهٔ
در کمند خود گرفتارش کنید

گر بپرهیزد دل بیمار ازو
شربتی زان چشم در کارش کنید

یابه بیماری جان تن در دهید
یا حذر از چشم بیمارش کنید

خار منعی گر زند دل خسی
بادهٔ گلرنگ در کارش کنید

گر نسازد با جفای دوست دل
با فراق او شبی یارش کنید

بار عشق ار بر ندارد دوش فیض
کارهای عاقلان بارش کنید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.