۳۶۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۸۰

زحمت مکش طبیب که این تب نمیرود
بی شربت بنفشهٔ آن لب نمیرود

تا بی ز مهر در دلم آنمه فکنده است
تا تاب او ز دل نرود تب نمیرود

بیمار عشق به نشود جز به وصل دوست
این درد دل بناله یا رب نمیرود

تا چند در فراق برم انتظار وصل
آن روز خود نیامد و این شب نمیرود

بار فراق چند تواند کشید دل
این جان سخت بین که ز قالب نمیرود

ساقی بیا و لب به لبم نه که این خمار
از سر بغیر جام لبالب نمیرود

عشق بتان وسیله عشق خداست لیک
فیض از وسیله جانب مطلب نمیرود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.