۳۲۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۱۴۸

کسی بِگُفت زِ ما یا ازوست نیکی و شَر
هنوز خواجه دَرین است ریشِ خواجه نِگَر

عَجَب که خواجه به رَنگی که طِفْل بود بِمانْد
که ریشِ خواجه سِیَه بود و گشتْ رَنگِ دِگَر

بِگویَمَت که چرا خواجه زیر و بالا گفت
بدان سَبَب که نَگَشته‌ست خواجه زیر و زَبَر

به چار پا و دو پا خواجه گِردِ عالَم گشت
وَلیکْ هیچ نرفته‌ست قَعْرِ بَحْر به سَر

گُمانِ خواجه چُنان است که خواجه بهتر گشت
وَلیکْ هست چو بیمارِ دِقّْ واپَس‌تَر

به حُجَّت و به لَجاج و سِتیزه اَفْزون گشت
زِ جان و حُجَّتِ ذوقَش نبود هیچ خَبَر

طَریقِ بَحثْ لَجاج است و اعتراض و دلیل
طَریقِ دلْ همه دیده‌ست و ذوق و شَهْد و شِکَر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۴۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.