۳۲۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۳۶

از سر ازل پرده به بوی تو گشادند
اول در ایجاد بروی تو گشادند

آمد چو به بازار عیان درج حقایق
اول سر آن حقه ببوی تو گشادند

آفاق پر از غالیه مشگ ختن شد
آن دم که سر طره موی تو گشادند

صحرای زمین را همه ایوان تو کردند
درهای سموات بروی تو گشادند

املاک همه جانب تو گوش نهادند
افلاک همه چشم بسوی تو گشادند

انجم همه نور از رخ زیبای تو بردند
بر عارض شب طره ز موی تو گشادند

از باده‌ات ارواح چو یکجرعه چشیدند
جام از تو گرفتند و سبوی تو گشادند

چون روی تو دیدند نظر از همه بستند
نظارگیان پای بکوی تو گشادند

اکوان کمر خدمت والای تو بستند
ابواب سعادت چو بروی تو گشادند

چون کعبه مقصود تو بودی دو جهانرا
آن قافله را راه بسوی تو گشادند

از چشمه فیض ازلی گشت روان فیض
این آب حیاتی که بجوی تو گشادند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.