۳۴۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۷۴

چو نقاش ازل طرح جهان کرد
محبت را چو جان دوری نهان کرد

شراب عشق بر آفاق پیمود
جهانرا سربسر لبریز جان کرد

جهان چون مست شد از باده عشق
گلی را دل ز دلها جان روان کرد

برون آورد دست لطف از جیب
چگویم تا چها با جسم و جان کرد

دل آزاد کانرا جای خود ساخت
روان عاشقان جان جهان کرد

عنایتهای عشق لایزالی
چه با جان دل آزاد گان کرد

نقاب از روی چون خورشید برداشت
جمالی در هویدائی نهان کرد

ربود از سینها او هر دلی بود
چو دلها را ربود آهنگ جان کرد

بدردی فیض را بخرید از وی
دوای درد بی درمان بآن کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.