۳۵۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۲۳

تن در بلای عشق دهم هر چه باد باد
سر در قفای عشق نهم هر چه باد باد

گاهی دل شکسته من، عشق کهربا
این که به کهربا بدهم هر چه باد باد

چون در هوای او تن من ذره ذره رفت
جان هم بمهر دوست دهم هر چه باد باد

خود را باو سپارم و تسلیم وی شوم
چون عشق گشت پادشهم هر چه باد باد

از جذب شور عشق بیک حمله از دوکون
اندر فضای دوست جهم هر چه باد باد

در عشق دوست چون قدمم استوار شد
سر در رهش بباد دهم هر چه باد باد

دل بر کنم چو فیض ز بود و نبود خویش
از ننگ این وجود رهم هر چه باد باد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.