۳۴۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۹۴

جان ندارد جز تو کس یا مستغاث
خسته را فریاد رس یا مستغاث

خسته دل در غم تو بستهٔ
چند ناله چون جرس یا مستغاث

هر دمم خاری زند در دل خسی
بکسلم زین خار و خس یا مستغاث

مرغ جان را بال همت برگشای
تا بپرد زین قفس یا مستغاث

میرباید دل زمن هر دم بتی
هم تو گیرش باز پس یا مستغاث

محو خود کن فیض را تابی رخت
بر نیارد یکنفس یا مستغاث

رحم کن بر بی دل بیچاره
کو ندارد جزتو کس یامستغاث
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.