۳۵۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۲

قد تجلی جماله جلوات
و تبدی جلاله سطوات

لم یدع فی الصدور من قلب
سلبه للقوب بالحرکات

لم یذر فی الرؤس من عقل
قهره للعقول باللمخات

من رای مرهٔ محاسنه
حار فیها و حام فی الفلوات

ما سهی بالسهام ذو غرو
سببه للعقول بالغمزات

طعمه فی افواد ما احلاه
غمزه بالعیون و الخفیات

فاق حسن المدح قاطبهٔ
حسنه فی لطایف الجلوات

قال لی بالجنان ما تفنع
قلت بعد الوصال ذاهیهات

ذفت ذاک الشراب کیف اسلو
بسراب بقعیه الخطرات

فیض دع ذا و لاتقل شططا
فشراب الکلام ذو سکرات

و توجه حباب قدس الحق
بحضور صفا من الکدرات

کم معادن بدن من الملوک
لقلوب تکاید الخلوات
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.