۴۰۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۷

گفتمش دل بر آتش تو کباب
گفت جان ها زماست در تب و تاب

گفتمش اضطراب دل ها چیست
گفت آرام سینه های کباب

گفتمش اشک راه خوابم بست
گفت کی بود عاشقان را خواب

گفتمش بهر عاشقان چه کنی
گفت بر گیرم از جمال نقاب

گفتمش پرده ی جمال تو چیست
گفت بگذر زخویشتن در ایاب

گفتمش تاب آن جمالم نیست
گفت چون بی تو گردی اری تاب

گفتمش باده ی لب لعلت
گفت از حسرتش توان شد آب

گفتمش تشنه ی وصال توام
گفت زین می کسی نشد سیراب

گفتمش جان و دل فدا کردم
گفت آری چنین کنند احباب

گفتمش مرد فیض در غم تو
گفت طوبی لهم و حسن مآب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.