۳۸۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۳

ای فدای عشق تو ایمان ما
وی هلاک عفو تو عصیان ما

گر کنی ایمان ما را تربیت
عشق گردد عاقبت ایمان ما

زآتش خوف تو آب دیدها
زآب حلمت آتش طغیان ما

ای بما آثار صنع تو بدید
وی تو پنهان در درون جان ما

ای تو هم آغاز و هم انجام خلق
وی تو هم پیدا و هم پنهان ما

گوشها را سمع و چشمانرا بصر
در دل و در جان ما ایمان ما

ای جمالت کعبهٔ ارباب شوق
وی کمالت قبلهٔ نقصان ما

عاجزیم از شکر نعمتهای تو
عجز ما بین بگذر از کفران ما

ای بدی از ما و نیکوئی زتو
آن خود کن پرده پوش آن ما

فیض را از فیض خود سیراب کن
ای بهشت و کوثر و رضوان ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.