۳۵۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۲

ای دوای درد بیدرمان ما
وی شفای علت نقصان ما

آتشی از عشق خود در ما زدی
تا بسوزی هم دل و هم جان ما

آتشی خوشتر زآب زندگی
کان بود هم جان و هم ایمان ما

صدهزار احسنت ای آتش فروز
خوش بسوزان منتت برجان ما

خوش بسوزان ما در این آتش خوشیم
تیزتر کن آتش سوزان ما

آتشست این عشق یا آب حیات
یا بهشت و کوثر و رضوان ما

یاکه باغ و بوستان و گلشنست
یاگلست و لاله و ریحان ما

سوخت خارستان ما یکبارگی
شد گلستان کلبهٔ احزان ما

صد هزاران آفرین از جان و دل
باد هر دم فیض بر جانان ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.