۴۴۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۱۰۵

ای خیالَت در دلِ من هر سَحور
می‌خُرامَد هَمچو مَهْ یک پاره نور

نَقْشِ خوبَت در میانِ جانِ ما
آتش و شور اَفْکَنَد وان گَهْ چه شور

آتشی کردیّ و گویی صبر کُن؟
من نَدانَم صبر کردنْ در تَنور

یاد داری کآمَدی تو دوشْ مَست؟
ماه بودی؟ یا پَری؟ یا جانِ حور؟

آن سُخَن‌هایی که گفتی چون شِکَر؟
وان اشارت‌ها که می‌کردی زِ دور؟

دست بر لَب می‌زَدی یعنی که تو
از برایِ این دلِ من بَرمَشور؟

دست بر لب می‌نهی یعنی که صَبر
با لَبِ لَعْلَت کجا مانَد صَبور؟

رو به بالا می‌کُنی یعنی خدا
چَشمِ بَد را از جَمالَم دار دور

ای تو پاک از نَقْش‌ها وَزْ رویِ تو
هر زمانی یوسُفی اَنْدَر صُدور
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۰۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.