۲۵۴ بار خوانده شده

در بیان آنکه حقیر داشتن نباید

چارچیز آمد بزرگ و معتبر
می‌نماید خرد لیکن درنظر

زان یکی خصمت و دیگر آتشست
باز بیماری کزو دل ناخوشست

چارمین دانش که آراید ترا
این همه تا خرد ننماید ترا

هر که در چشمش عدو باشد حقیر
از بلای او کند روزی نفیر

ذرهٔ آتش چو شد افروخته
بینی از وی عالمی را سوخته

علم اگر اندک بود خوارش مدار
زانکه دارد علم قدری بی شمار

رنج اندک را بکن غم خوارگی
ورنه بینی عجز در بیچارگی

دردسر را گر نجوید کس علاج
خوف آن باشد که بدگردد مزاج

باش از قول مخالف بر حذر
پیش از آن کز پا درآیی ای پسر

آتش اندک توان کشتن بآب
وای آن ساعت که گیرد التهاب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:در علامات مدبر
گوهر بعدی:در بیان چارچیز که چارچیز دیگر را می‬زاید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.