۳۲۲ بار خوانده شده

در بیان عاقبت اندیشی

از بلا نارسته گردی ای عزیز
باز باید داشتن دست از دو چیز

رو تو دست ازنفس و دنیا باز دار
تا بلاها را نباشد با تو کار

ور بحرص و آز گردی مبتلا
با تو روی آرد ز هر سو صد بلا

آنکه نبود هیچ نقدش در میان
هر کجا باشد بود اندر امان

نفس ودنیا را رها کن ای پسر
باز رستی از بلا و از خطر

ای بسا کس کز برای نفس زار
در بلا افتاد و گشت از غم نزار

از برای نفس مرغ نامراد
آمد و در دام صیاد اوفتاد

تا دلت آرام یابد ای پسر
بود و نابود جهان یکسان شمر

از عذاب و قهر حق ایمن مباش
در پی آزار هر مؤمن مباش

در بلا یاری مخواه ازهیچ کس
زانکه نبود جز خدا فریادرس

هر کرا رنجانده عذرش بخواه
تا نباشد خصم تو در عرصه گاه

گر غنا خواهد کسی از ذوالمنن
در قناعت می‌توانش یافتن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:در بیان علامتهای ابلهی
گوهر بعدی:در بیان چارچیز که صاحب عقل و دانش را ازینها دور باید بود
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.