۲۳۲ بار خوانده شده

غزل

ای پر آتش داشته پیوسته دل
هر شکایت کان ز ما داری بهل

بار عشق روی ما برجان منه
تا نگردی در غم هجران خجل

چشم راهی می‌کشم زوتر بیا
العجل ای یار زیبا العجل

پای ما چون سرو بستان ز انتظار
هست یا سودات تا زانو بگل

با صبا همراه شو هنگام صبح
گر شکایت نیستت ازما بدل

بر سر پیمان و عهدت آمدم
تا نگوئی دیگرم پیمان گسل

متصل می‌باش با ما روز و شب
راز دار ما شو و شو متصل

روی من می‌بینی که از خوبی گذشت
از جمال خوبرویان چگل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:ندامت گل از استعفاء خود و بخشیدن بزاری بلبل
گوهر بعدی:ادامه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.