۲۲۴ بار خوانده شده

الحكایة و التمثیل

رفت شبلی ابتدا پیش جنید
گفت هستم پای تا سر جمله قید

می چنین گویند در هر کشوری
کاشنائی را تودادی گوهری

یا ببخش و گوهرم همراه کن
یا نه بفروش و مرا آگاه کن

گفت اگر بفروشم این گوهر ترا
چون بها نبود کند مضطر ترا

ور ببخشم چون دهد آسانت دست
قدر نشناسی و گردی خودپرست

لیک همچون من قدم از فرق کن
خویش در بحر ریاضت غرق کن

تادران دریا بصبر و انتظار
آیدت آن گوهر آخر با کنار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:المقالة الاربعون
گوهر بعدی:الحكایة و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.