۲۱۸ بار خوانده شده

الحكایة و التمثیل

چون سکندر با حکیم و با خفیر
ماند اندر غار تاریکی اسیر

هیچکس البته ره نشناخت باز
جمله درماندند و شد کاری دراز

متفق گشتند آخر سر بسر
تاخری در پیش باشد راهبر

پیش در کردند خر تا راه برد
جمله را زانجا بلشگرگاه برد

ای عجب ایشان حیکمان جهان
با خبر از سر پیدا و نهان

در چنان ره راهبرشان شد خری
تا بحکمت لاف نزند دیگری

چون نمود آن قوم را اسرار خویش
گفت ای بی حاصلان کار خویش

گرچه هر یک مرد پیش اندیش بود
از شما باری خری در پیش بود

چون خری از عاقلان افزون بود
دیگران را کاردانی چون بود

عقل اگر جاهل بود جانت برد
ور تکبر آرد ایمانت برد

عقل آن بهتر که فرمان بر شود
ورنه گرکامل شود کافر شود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:المقالة ‌الثامنة و الثلثون
گوهر بعدی:الحكایة و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.