۲۳۵ بار خوانده شده

الحكایة و التمثیل

گفت ذوالنون است کان دانای راز
چون کند از هم بساط مجد باز

گر گناه اولین و آخرین
بیش باشد ز آسمانها و زمین

برحواشی بساطش آن گناه
محو گردد جمله بر یک جایگاه

گر شود خورشیدنور افشان دمی
محو گردد صد جهان ظلمت همی

قطرهٔ چند ازگنه گر شد پلید
در چنان دریا کجا آید پدید

نه همه آنجایگه طاعت خرند
عجز نیز و ضعف هر ساعت خرند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:الحكایة و التمثیل
گوهر بعدی:الحكایة و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.