۲۴۵ بار خوانده شده

الحكایة و التمثیل

آن سگی مرده براه افتاده بود
مرگ دندانش ز هم بگشاده بود

بوی ناخوش زان سگ الحق میدمید
عیسی مریم چو پیش او رسید

همرهی را گفت این سگ آن اوست
و آن سپیدی بین که در دندان اوست

نه بدی نه زشت بوئی دید او
و آن همه زشتی نکوئی دید او

پاک بینی پیشه کن گر بندهٔ
پاک بین گر بندهٔ بینندهٔ

جمله را یک رنگ و یک مقدار بین
مار مهره بین نه مهره ماربین

هم نکوئی هم نکوکاری گزین
مهربانی و وفاداری گزین

گر خدا را میشناسی بنده باش
حق گزار نعمت دارنده باش

نعمت او میخوری در سال و ماه
حق آن نعمت نمیداری نگاه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:المقالة الرابعة و الثلثون
گوهر بعدی:الحكایة و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.