۲۱۸ بار خوانده شده

الحكایة ‌و التمثیل

عاشقی میرفت سوی حج مگر
شد بر معشوق بر عزم سفر

گفت اینک در سفر افتادهام
هرچه فرمائی بجان استادهام

در زمان معشوق آن مرد نژند
نیم خشتی سخت در عاشق فکند

همچو دُرّیش از زمین برداشت مرد
بوسه بر داد و درو سوراخ کرد

پس بگردن درفکند آن را بناز
مینکرد از خویشتن یک لحظه باز

هرکه زو پرسید کاین چیست ای عزیز
گفت ازین بیشم چه خواهد بود نیز

در همه عالم بدین گیرم قرار
کاینم از معشوق آمد یادگار

هرکرا بوئی رسد از سوی او
هر دو عالم چیست خاک کوی او

گر ازو راهی بود سوی تو باز
تو ازین دولت توانی کرد ناز

گرترا آن راه گردد آشکار
هرچه توگوئی بود از عین کار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:الحكایة ‌و التمثیل
گوهر بعدی:الحكایة ‌و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.