۲۶۸۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۰۷۵

آیِنِه‌ی چینی تو را با زَنگیِ اَعْشیٰ چه کار؟
کَرِّ مادرزاد را با ناله سُرنا چه کار؟

هر مُخَنَّث از کجا و نازِ معشوق از کجا
طِفْلَکِ نوزاد را با باده حَمْرا چه کار؟

دستِ زُهره در حِنی او کِی سِلَحْشوری کُند؟
مُرغِ خاکی را به موج و غُرّه دریا چه کار؟

بر سَرِ چَرخی که عیسی از بُلندی بو نَبُرد
مَر خَرَش را ای مُسلمانان بر آن بالا چه کار؟

قومِ رِندانیم در کُنجِ خَراباتِ فَنا
خواجه ما را با جِهاز و مِخْزَن و کالا چه کار؟

صد هزاران ساله از دیوانگی بُگْذشته‌ایم
چون تو افلاطونِ عقلی رو تو را با ما چه کار؟

با چُنین عقل و دل آیی سویِ قُطّاعانِ راه؟
تاجِر تَرسنده را اَنْدَر چُنین غوغا چه کار؟

زَخْمِ شمشیر است این جا زَخْمِ زوبین هر طَرَف
جمعِ خاتونانِ نازکْ ساقِ رَعْنا را چه کار؟

رُستَمان امروز اَنْدَر خونِ خود غَلْطان شُدند
زالَکانِ پیر را با قامَتِ دوتا چه کار؟

عاشقان را مَنْبَلان دان زَخْم خوار و زَخْم دوست
عاشقانِ عافیَت را با چُنین سودا چه کار؟

عاشقانِ بوالْعَجَب تا کُشته‌تَر خود زنده تَر
در جهانِ عشقِ باقیْ مرگ را حاشا چه کار؟

وان گَهی این مَستِ عشق اَنْدَر هَوایِ شَمسِ دین
رفته تبریز و شنیده رو تو را آن جا چه کار؟

از وَرایِ هر دو عالَمْ بانگ آید روح را
پس تو را با شَمسِ دینِ باقیِ اَعْلیٰ چه کار؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۷۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.