۲۱۵ بار خوانده شده

الحكایة و التمثیل

آن یکی دیوانهٔ پرسید راز
کای فلان حق را شناسی بی مجاز

گفت چون نشناسمش صد باره من
زانک ازو گشتم چنین آواره من

هم ز شهر و هم زخویشان دور کرد
دل زمن برد و مرا مهجور کرد

روز و شب در دست دارد دامنم
جمله من او را شناسم تا منم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:الحكایة و التمثیل
گوهر بعدی:الحكایة و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.