۲۰۹ بار خوانده شده

الحكایة و التمثیل

روستائیی بشهر مرو رفت
در میان مسجد جامع بخفت

بود بر پایش کدوئی بسته چست
تا نگردد گم در آن شهر از نخست

دیگری آن باز کرد از پای او
بست بر پا خفت بر بالای او

مرد چون بیدار شد دل خسته دید
کاین کدو بر پای آن کس بسته دید

در تحیر آمد و سرگشته شد
گفت یا رب روستائی گشته شد

ای خدا گر او منم پس من چهام
ور منست او او نگوید من کیم

در میان نفی و اثباتم مدام
نه بمن شد کار و نه بی من تمام

در میان این و آن درماندهام
در یقین و در گمان درماندهام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:الحكایة و التمثیل
گوهر بعدی:الحكایة و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.