۲۳۵ بار خوانده شده

الحكایة ‌و التمثیل

بود آن دیوانه دل برخاسته
وز غم بی نانیش جان کاسته

میگریست از غم که یک نانش نبود
چون نبودش نان غم جانش نبود

آن یکی گفتش که مگری ای نژند
کان خداوندی که این سقف بلند

بی ستونی در هوا بنهاد او
روزی تو هم تواند داد او

مرد مجنون گفت ای کاش این زمان
از برای محکمی آسمان

حق تعالی صد ستون بنهادهٔ
بی زحیری نان می میدادهٔ

نان خورش میباید و نانم کنون
من چه دانم آسمان بی ستون
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:الحكایة ‌و التمثیل
گوهر بعدی:الحكایة ‌و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.