۲۲۹ بار خوانده شده

الحكایة ‌و التمثیل

در رهی میرفت مجنونی عجب
بود پای و سر برهنه خشک لب

شد ز سرما و گل ره بیقرار
سر ببالا کرد و گفت ای کردگار

یا دلم ده باز تا چند از بلا
یا نه باری ژنده کفشی ده مرا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:الحكایة ‌و التمثیل
گوهر بعدی:الحكایة ‌و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.