۲۱۶ بار خوانده شده

الحكایة و التمثیل

این سخن نقل است زاسکندر که گفت
هرچه گیری معتدل باید گرفت

در میان رو نه بعز و نه بذل
زانکه جزویست اعتدال از عقل کل

نه بنزدیک آی و نه میباش دور
در وسط رو تا بود خیر الامور

چون رسن رامعتدل افتاد تاب
گر بود صد رشته گردد یک طناب

ور دهی تابش ز اندازه بدر
بگسلد پیوند او از یکدگر

تو زخشک و تر نداری در جهان
جز سخن سرد و دل گرم این زمان

گرچه مردی سرد گوئی گرم دل
جهد کن تا بو که گردی معتدل

گر همی خواهی که گیرد کار نور
معتدل میباش در خیرالامور

کار چون بیش آید از قدر عقول
گر همه فضلی است پیش آرد فضول

طعمهٔ کان پاکبازان را دهند
هرگز آن کی نونیازان را دهند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:المقالة العشرون
گوهر بعدی:الحكایة و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.