۲۲۰ بار خوانده شده

الحكایة و التمثیل

در رهی محمود میشد با سپاه
از سپاه و پیل او عالم سیاه

هم زمین همچون فلک بود از شرار
هم فلک همچون زمین بود از غبار

گاو گردون و زمین از بانگ کوس
هردو قانع گشته از یک من سبوس

بود پیش راه در ویرانهٔ
بر سر دیوار اودیوانهٔ

چون بدید از دور روی شهریار
گفت ای سرگشتهٔ فرتوت کار

این همه پیل و سپاه و کار چیست
وین همه آشوب و گیر و دار چیست

گفت تا با این همه از پیش و پس
گردهٔ نان میخورم هر روز بس

مرد مجنون گفت من خوش میخورم
زانکه من بی این همه شش میخورم

چون نصیبت زین همه یک ماندهست
گرد کردن این همه بی فائدهست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:الحكایة و التمثیل
گوهر بعدی:الحكایة و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.