۲۲۲ بار خوانده شده

الحكایة و التمثیل

طالبی را کو طلب می‌کرد راز
گفت یک روزی اویس پاکباز

روی آن دارد که تو در راه بیم
تا که جان داری چنان باشی مقیم

کاین همه خلق جهان را آشکار
گوئیا تو کشتهٔ از درد کار

تا نباشد این چنین دردی ترا
ننگ باشد خواندن مردی ترا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:الحكایة و التمثیل
گوهر بعدی:الحكایة و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.