۵۰۰ بار خوانده شده

الحكایة و التمثیل

آن یکی دیوانه میشد غرق شور
دفن میکردند مردی را بگور

دید کرباسی کفن از دور جای
گفت من عریانم از سر تا بپای

درکشم از مرده کرباس کفن
تا کنم خود را از آنجا پیرهن

آن یکی بشنود گفت ای بینوا
کی بود این در مسلمانی روا

مرد مجنون گفت آخر ای عجب
چون کفن بینم شما را روز وشب

کز ضلالت میکنید از مرده باز
بر من از بهر چه شد این در فراز

خاک عالم جمع کن چون خاک بیز
بر سر دنیای مردم خوار ریز

گر سر اسرار دین داری بگوی
ترک این دنیای مرداری بگوی

زانکه گر یک لقمه نان بخشد ترا
صد بلا مابعد آن بخشد ترا

هر زمانی چون زیانی میدهد
بو که سودت یک زمانی میدهد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:الحكایة و التمثیل
گوهر بعدی:الحكایة و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.