۴۱۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۰۵۳

نزدیک تواَم مرا مَبین دور
پَهْلویِ مَنی مَباش مَهْجور

آن کَس که بَعید شُد زِ مِعْمار
کِی گَردد کارهاش مَعْمور؟

چَشمی که زِ چَشمِ من طَرَب یافت
شُد روشن و غَیب بین و مَخْمور

هر دل که نَسیمِ من بَرو زَد
شُد گُلْشَن و گُلْسِتانِ پُرنور

بی من اَگَرَت دَهَند شَهْدی
یک شَهْد بُوَد هزار زَنبور

بی من اَگَرَت امیر سازند
باشی بَتَر از هزار مامور

میْ‌های جهان اگر بِنوشی
بی من نَشَود مِزاجْ مَحْرور

در بَرق چه نامه بَر تَوان خوانْد؟
آخِر چه سپاه آید از مور؟

خَلْقان بَرق‌اَند و یارْ خورشید
بی گفتِ تو ظاهر است و مَشْهور

خَلْقان موراَند و ما سُلَیمان
خاموش صَبور باش و مَسْتور
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۵۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.