۳۳۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۰۵۱

شب گشت وَلیک پیشِ اَغْیار
روزاست شبِ من از رُخِ یار

گَر عالَم جُمله خار گیرد
ماییم زِ دوست غَرقِ گُلْزار

گَر گشت جهانْ خَراب و مَعْمور
مَست است دل و خَرابِ دِلْدار

زیرا که خَبَر همه مَلولی‌ست
این بی‌خَبَری‌‌ست اَصْلِ اَخْبار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۵۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.