۲۴۸ بار خوانده شده

الحكایة و التمثیل

آن یکی دیوانه برگوری بخفت
از سر آن گور یک دم مینرفت

سائلی گفتش که تو آشفتهٔ
جملهٔ عمر از چه اینجا خفتهٔ

خیز سوی شهر آی ای بیقرار
تا جهانی خلق بینی بیشمار

گفت این مرده رهم ندهد براه
هیچ میگوید مرو زین جایگاه

زانکه از رفتن رهت گردد دراز
عاقبت اینجات باید گشت باز

شهریان را چون بگورستانست راه
من چه خواهم کرد شهری پرگناه

میروم گریان چو میغ از آمدن
آه از رفتن دریغ از آمدن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:الحكایة و التمثیل
گوهر بعدی:الحكایة و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.