۲۵۳ بار خوانده شده

الحكایة و التمثیل

آن یکی درخواند مجنون را ز راه
گفت اگر خواهی تو لیلی را بخواه

گفت هرگز مینباید زن مرا
بس بود این زاری و شیون مرا

گفت او را چون نمیخواهی برت
این همه سودا برون کن از سرت

یاد خوشتر گفت از لیلی مرا
سرکشی او را و واویلی مرا

مغز عشق عاشقان یادی بود
هرچه بگذشتی ازین بادی بود

من نیم زان عاشقی شهوت پرست
تا کنم خالی زیاد دوست دست

تاکه باشد یاد غیری در حساب
ذکر مولی باشد از تو در حجاب

چون همه یاد تو از مولی بود
همچو مجنونت همه لیلی بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:الحكایة و التمثیل
گوهر بعدی:الحكایة و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.