۲۵۱ بار خوانده شده

الحكایة و التمثیل

مار افسایی یکی حربه بدست
کرده بد بر مار سوراخی نشست

هر زمان میساخت معجونی دگر
هر نفس میخواند افسونی دگر

ناگهی عیسی برانجا درگذشت
مار آمد پیش او در سر گذشت

گفت ای روح اللّه ای شمع انام
هست سیصد سال عمر من تمام

مرد سی ساله مرا افسون کند
تا زسوراخم مگر بیرون کند

رفت عیسی عاقبت زانجایگاه
چوندگر باره فرود آمد براه

مرد را گفتا چه کردی کار را
گفت اندر سله کردم مار را

شد سر آن سله عیسی برگرفت
چون بدید او را سخن از سرگرفت

گفت ای مار از چه طاعت داشتی
خاصه چندانی شجاعت داشتی

آن همه دعوی که کردی از نخست
از چه افتادی چنین در دام سست

گفت من نفریفتم ز افسون او
میتوانستم که ریزم خون او

لیک چون بسیار حق را نام برد
نام حق خوش خوش مرا در دام برد

چون بنام حق شدم در دام او
صد چو جان من فدای نام او

وصل همچون آتشی جان سوزدت
یاد باید تا جهان افروزدت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:الحكایة و التمثیل
گوهر بعدی:الحكایة و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.