۲۵۳ بار خوانده شده

بسم الله الرحمن الرحیم

آفرین جان آفرین و جان جان
آنکه هست او آشکارا و نهان

در مقام لایزالی آشکار
در درون عاشقان بیقرار

آسمان یک پرده از اسرار او
وین زمین یک نقطه از پرگار او

ای منزّه از همه بود ونبود
وی مبرّا از همه گفت و شنود

آسمان چون چرخ سرگردان او
قل هو الله آیتی در شان او

خاک را از قدرت خود آفرید
عقل و جان آورد از صنعت پدید

آفتاب از صنع او گردان شده
ماه و زهره در رهش حیران شده

جسم را از خاک قدرت نقش داد
روح را از آتش و از باد زاد

روح را چون جان در این تن او نهاد
سرّ اسرارش در این جان زوفتاد

این زمین یک خشت از ایوان او
نحن اقرب گفتهٔ دیوان او

هیچکس آسان به کنهش پی نبرد
تا بظاهر او یقین از خود نمرد

ای بخود مغرور در ملک جهان
کی بیایی تو ز کنه او نشان

ای ز تو غافل همه عالم تمام
سرّ اسرارت میان خاص و عام

دانهٔ لطف معانی داشتی
در میان جان آدم کاشتی

چون حق آمد در درون تو نهان
این زمان عطّار درها میفشان

بعد از این گویم همه نعت رسول
حضرت حق کرده عرفانش قبول

از محّمد گویم و اطوار او
من یقین دانسته‌ام کردار او
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:در نعت حضرت رسالت صلی الله علیه و آله و سلم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.