۳۴۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۹۰

من بِسازَم ولیک کِی شاید
زاغ با طوطیانْ شِکَر خاید؟

هر یکی را وَلایَت است جُدا
کَژْ با راست راست کِی آید؟

گر چه طوطی خود از شِکَر زنده است
زاغ را می چَمینِ خَر باید

عشقْ در خویش بین کجا گُنجَد؟
ماده گُرگْ شیرِ نَر زاید؟

بِگُریز از کسی که عاشق نیست
زان زِ گَرگین تو را گَر اَفْزاید

وَرْ شَوی کوفته به هاوَنِ عشق
 دان که او سُرمه ایت می‌ساید

رو بِکُن تو خَراب خانه از آنْک
شَمسِ تبریز مَست می‌آید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۸۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.