۳۴۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۷۵

آتش اَفکَنْد در جهان جمشید
از پَسِ چار پَرده چون خورشید

خُنُک او را که شُد بِرِهنه زِ بود
وایْ آن را که جُست سایه بید

دلْ سپید است و عشق را رو سُرخ
زان سپیدی که نیست سُرخ و سپید

عشقْ ایمِن وَلایتی‌ست چُنانْک
تَرس را نیست اَنْدَر او امید

هر حَیاتی که یک دَمَش عُمر است
چون بَرآیَد زِ عشقْ شُد جاوید

یک عروسی‌ست بر فَلَک که مَپُرس
وَرْ بِپُرسی بِپُرس از ناهید

زین عروسی خَبَر نداشت کسی
آمدند اَنْبیا به رَسمِ نَوید

شَمسِ تبریز خُسروِ عَهْد است
خُسروان را هَله به جان بِخَرید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۷۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.