۳۸۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۶۹

سیبَکی نیمْ سُرخ و نیمی زَرد
زَعفَران لاله را حِکایَت کرد

چون جُدا گشت عاشق از معشوق
نیمه‌یی خنده بود و نیمی دَرد

سُست پایی بِمانْده بر جایی
پاک می‌کرد از رُخِ مَهْ گَرد

دست می‌کوفت نیز می‌لافید
کین چُنین صَنعتی کسی ناوَرْد

صَعوه پَرشِکَسته‌یی دیدی
بَیضه چَرخْ زیرِ پَر پَروَرْد؟

باز شُد خنده خانه‌یی این‌جا
رو بِجو یارِ خنده‌یی ای مَرد

نازْ تا کِی کنند این زِشتان؟
بازگونه هَمی‌رَوَد این نَرْد

جُفت و طاق از چه روی می‌بازَند
چون نَدانَند جُفت را از فَرد؟

بِهِل این تا به یارِ خویش رَویم
آن کِه رویَش هزار لاله و وَرْد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۶۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.